v

v

۱۳۹۱/۰۲/۱۸

جنجال حول مسئله خلیج فارس به نفع کیست؟


در خبرها آمده است که نام خلیج فارس از نقشه هایجغرافیایی گوگل حذف شده است. اما در سایت کرهء گوگل (google earth) نام خلیج در دو شکل "خلیجفارس" و "خلیج عرب" درکنارهم منعکس شده است. پرسش اینجاست که جنجالحول مسئله نام خلیج (که فارس است یا عرب) چه باری را با خود به یدک میکشد و منافعچه جریانی را تامین میکند؟

یونس شاملی
آیا بحث حول مسئله نام خلیج بحثی تاریخی است وغرض ازاین جنجال روشن کردن نام تاریخی این خلیج است؟ پاسخ به این پرسش منفی است.چرا که بحث و بررسی حول تاریخ خلیج نیازی به هو وجنجال و نفرت پراکنی و حتیاحتیاجی به دشمن تراشی ندارد. بلکه این امر موضوع بررسی تحقیقات دانشگاهی است وموضوع ایست که پژوهشگران تاریخ میتوانند مطالعه وتحقیقاتشان را به جامعه عرضهکنند. حتی این نوع تحقیقات نیز حقانیتی را به کسی نمیدهد. چه استنتاجی که از یکتحقیق تاریخی بوجود می آید نمیتواند مثال علوم دقیقه را به خود بگیرد. با این نگاهمیتوان دریافت که جنجال حول مسئله نام خلیج نه یک بررسی تاریخی را مد نظر دارد ونه حتی یک تحقیق تاریخی مدلول نام آن خلیج میتواند باشد.

آیا بحث حول مسئله نام خلیج بحثی حقوقی است؟ اگرچنین بحثی مطرح می بود دیگر نیازی به عوام فریبی، نفرت پراکنی و دشمن تراشی نبود،بلکه این پرونده به یکی از دادگاههای بین المللی ارجاع میشد و مسئله در پروسه یکبررسی حقوقی حکمی میگرفت و قال قضیه کنده میشد. اما روشن است که بحث حول مسئله نامخلیج حتی بحثی حقوقی هم نیست. چرا که اگر چنین میبود، دولت ایران میتوانست از اینجهت به دادگاهی بین المللی در این رابطه رجوع کند. اما چنین اتفاقی نیافتاده است.

آیا بحث حول مسئله نام خلیج یک مسئله سیاسی است؟در اینجاست که بایستی مکث کرد و با پرسشهایی دیگر به کندوکاوی بیشتر حول این مسئلهپرداخت.

آری، بحث حول مسئله نام خلیج یک بحث سیاسی است.بدین معنا که جریانات دخیل حول این مبحث میخواهد از قِبَلِ این جنجال سیاسی نمدیبرای خود ببافد و سودی از آن ببرند. اما قبل از هر چیز بایستی ببینیم طرفین دعوادر این مبحث را چه کسانی تشکیل میدهند و چه مقاصدی را از این بحث دنبال میکنند.
طرفهای اصلی این بحث را چهار جریان مختلف تشکیلمیدهد؛
اول: دولت جمهوری اسلامی
دوم: افکار عمومی لم داده به ناسیونالیسم افراطیدر جامعه فارس ایران (پان فارسیسم)
سوم: دول عربی منطقه
چهارم: افکار عمومی تکیه کرده برناسیونالیسم عرب

اگر مسائل داخلی دول عربی منطقه را در این بحثبه کناری نهیم و تنها به بحث حول جنجال برسر نام خلیج در ایران را مورد توجه قراردهیم، دو جریان را در دامن زدن به این بحث دخیل خواهیم یافت:
یک: دولت جمهوری اسلامی
دو: گرایش ناسیونالیسم افراطی جامعه فارس دراپوزیسیون سیاسی. (مدافعان پان فارسیسم)

منافع جمهوریاسلامی در برپایی این جنجال چیست؟
هدف جمهوری اسلامی در شعله ورکردن بحث و جدل حولنام خلیج (عربی است یا فارسی)؛
یک: تحریک افکارعمومی لم داده به ناسیونالیسمافراطی (پان فارسیسم) درایران و خارج از ایران و جلب حمایت آن بخشی از جامعه فارسو همراه کردن آن بخش با سیاست های دولت جمهوری اسلامی است. این سیاست بخشی از مردمرا که آلوده ناسیونالیسم افراطی وپان ایرانیستی هستند، از متن مردم کنده و به سویرژیم میکشاند و آن بخش از مردم را بصورت تاکتیکی هم شده باشد با دشمن خویش (جمهوریاسلامی) آشتی میدهد.

دو: جلب حمایت گرایش ناسیونالیسم افراطی در جامعهفارس از سوی رژیم، شکاف در اوپوزیسون جامعه فارس را عمق بیشتری می بخشید و دودستگی حاصل ازاین حمایت به تضعیف نیروهای سیاسی مخالف رژیم در جامعه فارس منجر شدهو جنبش سیاسی را در مقابل یک شکاف جدی قرار می دهد.

گاه در مطبوعات و مئدیا چنین وانمود میشود کهگویا اسم خلیج با منافع مردم ایران! که در واقع همان ملیت فارس در ایران است، گرهخورده است. اما یک نگاه دقیق به مسئله نشان میدهد که به میدان آمدن این جدل تنها وتنها در استخدام منافع دولت جمهوری اسلامی و سیاستهای مردم فریب آن قرار دارد.بنابراین منطقا عملکرد مترقی در جنبش سیاسی جامعه فارس ایران بایستی افشاءسیاستهای عوام فریبانه جمهوری اسلامی و ممانعت از انشقاق در صفوف نیروهای سیاسی آنجامعه در مبارزه علیه تمامیت جمهوری اسلامی باشد، نه عکس آن.

موضع منطقیملیتهای غیرفارس
با وجود اینکه ایران یک کشور چند ملیتی است، امادولت حاکم (جمهوری اسلامی) بر این کشور ماهیت مولتی اتنیک ندارد. ماهیت و ساختدولت ایران تک اتنیکی (فارسی) است. درعین حال دولت جمهوری اسلامی دولتی استبدادی(دینی) در قبال خلق فارس و دولتی استعماری در قبال ملیتهای غیرفارس ساکن ایران(ترک،کرد، بلوچ، عرب و...) است.

احزاب سیاسی و فعالین مدنی متعلق به ملیتهایغیرفارس از دو سو خود را با بحث حول نام خلیج بیگانه میبینند:
یک: این بحث و جنجال حول آن تنها در جهت انحرافاذهان عمومی داخل کشور از مسئله اصلی کشور یعنی "استمرار حیات نظام جمهوریاسلامی" به مسائل فرعی و یکسویهء "نام خلیج" و "فارسی"بودن یا نبودن آن است.
دو: مباحثه حول نام خلیج (که فارس است یا عرب)مسئله ملیتهای غیرفارس ایران و از آن جمله ملیت ترک، ملیت کرد، ملیت بلوچ، ملیتترکمن و... نیست. دراین معضل تنها ملیت عرب الاهواز ذینفع برای اظهار نظر است. چراکه این خلیج با تاریخ این مردم بی هیچ تردیدی گره خورد است. دولت استبدادی واستعماری حاکم درایران تلاش میکند با این هو و جنجال حول مسئله نام خلیج آن را بهفضای جوامع غیرفارس ایران نیز بکشاند. ترتیب دادن تظاهرات مهندسی شده رژیم مبنی برحمایت مردم تبریز از نام خلیج فارس غیر از یک بازی کثیف استعماری چیزدیگری نیست. ملیتهایغیرفارس درایران مستعمره دولت استبدادی واستعماری فارسی درایران هستند و روشناستکه سیاستهای این دولت در جهت بهره برداری های کثیف از مستعمرات خود (آذربایجان،کردستان، عربستان، بلوچستان، ترکمن صحرا و...) باشد. اما جنبش های ملی-دمکراتیکمتعلق به ملیتهای غیرفارس هرگز نه آلوده ترفندهای رزیلانه و عوام فریبانهء رژیمجمهوری اسلامی میشوند و نه اساسا در جهت منافع استعمارگران داخلی (دولت فارس/شیعهمحور ایران) عمل میکنند. مسئله خلقهای غیرفارس تنها و تنها تلاش برای تحقق حقتعیین سرنوشت خویش و تشکیل دولت در مناطق ملی خود هستند و نه چیز دیگر.

سه: نیروهای سیاسی متعلق به ملیتهای غیرفارسبشدت با سیاست جمهوری اسلامی در تحریک ناسیونالیستهای افراطی فارس و تحرک بخشیدنبه جریان نژادپرست در جامعه سیاسی فارس علیه ملیتهای غیرفارس بشدت مخالفت میکنند.فعالین ملیتهای غیرفارس به نیکی میدانند که وارد شدن درجنجالی که رژیم حاکم آتش آنرا بر افروخته و ناسیونال شونیسم فارس با میدانداری اش به تحکیم پایه های جمهوریاسلامی کمک میکند، نه تنها منافعی برای کل مردم ایران از آن متصور نیست، بلکهجنجال حول مسئله نام خلیج در تعارض آشکار با منافع ملیتهای غیرفارس قرار دارد. درعین حال این سیاست در جهت تحکیم گرایش ناسیونالیسم افراطی فارس در جامعه ایران است.
2012050
Yunes.shameli@gmail.com


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر