v

v

۱۳۹۱/۰۳/۱۲

مقدمه ای بر نظم اجتماعی و توسعه در جامعه بلوچستان نوهان


بررسی نظم اجتماعی در جامعه بلوچستان مقوله ای قابل تامل است که بسیار اندک به آن پرداخته ایم.
 نظم از اولویت های بشربرای تشکیل جوامع بوده است، از طرفی نظم در هر جامعه سبک و سیاق خاص خود را داشته و دارد و در گذر زمان به نوعی فرهنگ و رویه ای محسوس برای مردمان آن جامعه تبدیل شده است. اهمیت این بحث از آن جهت است که مبانی نظری نظم اجتماعی بر مبنای اصول و شاخصه های هم جهت با رشد و توسعه همه جانبه، جزئی جدا نشدنی از جوامع توسعه یافته و مدرن هستند و نوعی ملاک و ارزش محسوب می شوند. حال اگر به جامعه بلوچستان رجوع کنیم ، آیا چنین نظم نهادینه شده ای را مشاهده خواهیم کرد؟ برای رسیدن به این پاسخ از زاویه ای دیگر به بحث می پردازم، و دو فرضیه را مطرح می کنم؛
- نظم اجتماعی پیش زمینه ی جوامع توسعه یافته است؛
- جوامع مدرن و توسعه یافته بستر شکل گیری نظم اجتماعی هستند؛
به عقیده هایک نظریه پردازعلوم اجتماعی نظم در جامعه دو منشاء دارد؛ یکی برساخته از تصمیم گیری ها و رفتار های عامدانه و ارادی انسانی و دیگری حاصل تن دادن انسان به قواعد عام و مستقل از تصمیم گیری های انسانی است،بنابراین در نوع اول ما با نوعی سازماندهی و ساختار سازمانی روبرو هستیم و اما در نظم نوع دوم کلیت جامعه را شامل می شود. یکی از راه های تحمیل نظم به جامعه قانون می باشد و ملزم کردن افراد جامعه به اینکه، رفتارخود را متناسب با قانون حاکم بر جامعه تطبیق دهند. اما نکته ای که خود بحثی جداگانه را می طلبد علل قانون گریزی و دور زدن قانون در جامعه است که مساوی با نظم گریزی افراد جامعه می باشد. اما باید اعتراف کنیم قانون درهمه جوامع سیر تکاملی یکسانی نداشته و تعریف ناقص یا عدم اجرای کامل قانون یکی از زمینه ها ی بی اعتمادی به قانون می باشد. بخصوص در منطقه بلوچستان که همیشه حساسیت و شرایط خاص خود را داشته و در تصویب قوانین و سرفصل ها کمترین ملاحضه قومی و منطقه ای برای آن لحاظ شده است.
بنابراین در تدوین و ساختار نظم اجتماعی از نوع اول نهاد های تصمیم گیرنده ی دولتی نقش اساسی دارند، نظم گرایی با چنین ساختاری اگر از پشتوانه قوی و استحکام برخوردار نباشد خود منشاء بی نظمی است. اما در نوع دوم از نظم که در روح جامعه حیات دارد، تعریفی که تنها خود فرد می داند و او را در شرایط مشخص ملزم به انجام آن می کند،چنین شاخصه ای در وجود فرد نهادینه شده و قابلیت نوعی تعریف ارزشی و فرهنگی را داراست. تعاریف فوق دو فرضیه مطرح شده را تایید می کند و هر دو را از ویژگی های رشد و توسعه همه جانبه انسانی می داند. اما در تقسیم بندی جامعه بلوچستان، ما جزو کدام دسته از جوامع عقب افتاده، درحال توسعه و یا توسعه یافته قرار داریم؟ با مطالعه معیار ها و شاخصه های توسعه درمی یابیم که منطقه بلوچستان رتبه ی مناسبی ندارد و در قعر جدول مناطق توسعه یافته قرار می گیرد. این خود دلایل مفصل و بنیادی بسیاری را شامل می شود اما بدون شک عدم وجود نظم اجتماعی متناسب با استانداردهای توسعه محور در بین قوم بلوچ نیز مزید بر علت است.
رفتار و عملکرد مطلوب، که منجر به تعالی حیات اجتماعی جامعه بلوچ بشود در سبد خانوار بلوچ جایگاهی ندارد. اما چرا جامعه بلوچ دچار این ناهنجاری است؟ برای ریشه یابی آن نیاز به شناخت منشاء قرارداد هایی هستیم که در جامعه ما پذیرفته شده اند، وجود و عدم وجود نظم، نوعی قرار داد اجتماعی است که در شکل گیری نقش و رفتار افراد جامعه موثر است. البته این قراردادها می تواند در جهت ارتقاء یا عقب افتادگی جامعه باشند. می توان نتیجه گیری کرد که یکی از علل عقب افتادگی جامعه بلوچستان، قراردادهای اجتماعی است که منجر به تعریف رفتار غلط و ضد توسعه ای شده است. اما چگونه می توان این قراردادها و رفتارها را اصلاح و باز تعریف کرد؟ دومقوله ی جدی که تاثیر گسترده و مستقیمی در رغم خوردن این معادله اجتماعی دارند؛ « تخصص پذیرفته شده » و «قدرت پذیرفته شده » می باشند. این دو مقوله تنها از نظر اینکه در جامعه پذیرفته شده هستند وجه اشتراک دارند و هرکدام می تواند به صورت مستقل تاثیر مستقیم بر جامعه داشته باشد. البته در تخصص بیشتر تاثیرات مبتنی بر دانش و اطلاعات هستند، و در قدرت ارتباط نزدیکی با نظم اجتماعی و مسائل عام جامعه وجود دارد.
در جامعه بلوچستان بازوی اول که تخصص پذیرفته شده است، نقش کمرنگ تری دارد و هنوز نتوانسته ایم در زمینه های تخصصی بومی سازی جدی داشته باشیم،البته هنر و ادبیات از این بحث مستثنی هستند. اما بازوی دوم که قدرت است از گذشته های دور منشاء تعریف قراردادها و رفتار اجتماعی در بلوچستان بوده است و تا زمانی که این رفتار در جهت تامین منافع و اهداف گروه صاحب قدرت ومنجربه تسلط بر جامعه وکنترل ذهن عموم باشد، حرکتی هم برای اصلاح و بازتعریف آن هم به وجود نخواهد آمد. همه این شرایط منجر به یک بحران اجتماعی دربین قوم بلوچ گردیده است و با فقدان نظم اجتماعی و نیرویی درونی برای حل آن، راه رسیدن به توسعه ناهموار خواهد بود. از طرفی امروز جامعه بلوچ در زمینه تخصص شاهد رشد چشمگیری بوده و به دلیل قانون تخصص پذیری در جامعه، این گروه می تواند با تعریف قراردادی جدید مبتنی بر نظم اجتماعی حرکت به سوی توسعه را تسهیل نماید. چالش پیش رو از این جهت است، که موضع قدرت در بلوچستان در دست گروهی می باشد، که ریشه های سنتگرایانه قوی دارند و اعتماد عموم هم در آن گره خورده است و برای رسیدن به جامعه ای توسعه یافته و مدرن نیاز به تغییر فکری جامعه وجود دارد. بنابراین نزدیکی هرچه بیشتر نخبگان و متخصصین بلوچ به توده های مردم و جلب اعتماد آنها راه حل مناسبی برای خروج از شرایط موجود و ترسیم چشم انداز توسعه بلوچستان می باشد.


Source: http://nohan.persianblog.ir/post/60

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر