v

v

۱۳۹۱/۰۳/۱۷

روشنفكري تحقير "ملا" نيست.


روشنفكري تحقير "ملا" نيست. شايد بتوان گفت هيچ نسبتي هم با آن ندارد. بايد به هوش بود. دريغ است كه اين كلمه عالي انساني را چنين پائين آورد و آلود.

نکته آقاي گمشادزهي در مطلب قبلی مرا بر آن داشت تا مطلبي را كه دائم در دل داشته ام بنويسم:
رازگو بلوچ
روشنفكري تحقير "ملا" نيست. شايد بتوان گفت هيچ نسبتي هم با آن ندارد. بايد به هوش بود. دريغ است كه اين كلمه عالي انساني را چنين پائين آورد و آلود.
اتفاقا برعكس، طعنه زدن به ملا كار عوام بوده و هست. همان عوامي كه "روشنفكر" هم از آن دل خون دارد. اين هميشه و در همه زمان ها هم بوده. چيز جديدي نيست. اين همه ضرب المثل و حكايت گواه مطلب است: اين كه ملا خسيس است، ملا دوز و كلك دارد و همه چيز را به نفع خود تعبير مي كند و چون به منبر مي رود آن كار ديگر مي كند و امثالهم.
شايد فرهيختگان هم به آن دامن مي زده اند و از شريعت گرايان قشري مي ناليده اند، ولي اتفاقا اين پرچم هميشه به دوش عوام بوده است. همان عوامي كه در كمال تعجب "در عمل" مجدانه پيرو ملا بوده اند!
بماند كه حرف تلخي است، بماند كه بيشتر سفسطه گونه و به نيت سوء استفاده و خلط مبحث در بوق و كرنا مي شود؛ اما متاسفانه اين كه مي گويند روشنفكري در ايران بيمار متولد شد حقيقت دارد!
گواه؟ برويد كتاب هاي صادق هدايت را بخوانيد. نه اين سه چهار داستان شسته رفته اش را، افسانه آفرينش اش را بخوانید، كاروان اسلام اش را بخوانید، آن هايي را كه متاسفانه يا خوشبختانه مجوز چاپ ندارند و نايابند. ولي زماني احتمالا فراگير بوده اند. تماما سخره مذهب. سخره ملا. سخره عقايد. ايرج ميرزا را بخوانيد. ديگرانی از اين قماش را. حالا بگذاريد شان كنار كشف حجاب اجباري رضاخان. چه نتيجه مي دهد؟! تنفر از مفهومي عالي و انساني كه "روشنفكري" باشد. روشنفكري كه از "درك" و "منطق" زائيده مي شود، نه از طعنه و ملا ستيزي!
دريغ از يك روي سكه به روي ديگر غلطيدن و در هر دو حال به بيراهه افراط و نامعقولیت رفتن!
به نوعی آنچه كه به روشنفكري كافه اي تعبير كرده ام و گفته ام با آن سر سازگاري چنداني ندارم مقصود همين است. در بهترين حال آن ها آئينه برگردان همان ملاهايي هستند كه خود شايسته تحقير شان مي دانند.
رازگو بلوچ

Source: http://razgobaloch.blogfa.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر