v

v

۱۳۹۱/۰۶/۲۵

خاطره ای از یک زندانی بلوچ که با شهید بزرگوار یعقوب مهرنهاد هم سلول بوده



به گزارش منابع داخلی حقوق بشری در بلوچستان:یعقوب مهرنهاد فعال ومدافع حقوق بشری که16ماه از روزهای ناب خود را در سیاهچالهای رژیم تحت شکنجه های شدید روحی و جسمی گذرانده بود که در بیدادگاه های رژیم ولایت جور وستم به اعدام محکوم گردید.که اعدام وی بعنوان روزنامه نگار واولین وبلاگنویس اعدامی جهان موجی از اعتراضات بین المللی را به همراه داشت.
یکی از زندانیان بلوچ نقل میکند:من مدت کوتاهی با شیرمردبلوچستان شهید قاطع وحقگو یعقوب مهرنهاد هم سلول بودم که بدون اغراق این مدت کوتاه را از بهترین ایام زندگانی ام میدانم چرا که در کنار انسانی وارسته واستادی حکیم که حتی زبان تیز وانتقادی اش را در زندان نیز بر پیکره ستمگران میکوبید و آآنجا بود که بنده به عینه ضعف و ناتوانی رژیم آخوندی را به چشم دیدم چرا که رژیم با تمامی توان وتزویر وزور کوشید مصاحبه ای از شهید تدارک ببیند که در آن مهرنهاد از عملکرد خود اعلام ندامت کند اما شهید بزرگوار یکبار در جواب با قاطعیت ومحکمی گفت:زندان برای من بهتر از پیشنهادیست که شما میدهید ودر همین روزهایی که من با شهید هم سلول بودم شخصی به نام ناصر طاهری را نیز به جمع مان اضافه کردند که ناصر پس از دیدن یعقوب وی را به آغوش میگیرد وبا اشکانی سیل آسا میگوید آرزوی من این بود که شما را یکبار هم شده ببینم و در ناله های تهجد از خدا خواسته ام دیدار شما را نصیب من گرداند.شهید نیز با تواضعی مخلصانه فرمود برادر عزیزم این لطف پروردگار است که با اینکه ما قبل این همدیگه را هیچ حا ندیده ایم اما محبت مان را در دل همدیگه قرار داده است البته چندی پیش با...هم سلول شدم که با شما قبل از من همسلول بوده واخبار شما را به من رسانده وبدون آنکه شما را ببینم برای رهایی تان دعا میکردم.پس از این گفتگوی عارفانه شهید پیشنهاد میدهد بیایید یکی یکی دعا کنیم وبقیه آمین گویند وبه ناصر اشاره کرد که بفرمایید شروع کنید وحتما برای شهادت من ورهایی از این زجرهای روافض برایم دعا کن وبرایم از الله شهادت طلب کن که ناصر نیز طبق گفته مهرنهاد اینچنین دعا نمود وما آمین گفتیم سپس که نوبت دعای مهرنهاد شد ناصر نیز همان درخواست را از یعقوب نمود که شما نیز برای شهادتم دعا بفرمایید که وی نیز اینچنین کرد.پس از این واقعه مدت اندکی با هم هم سلول شدیم که جلادان ؤزیم شهید را به انفرادی بردند وچندین ماه (حدودا چهارماه)در انفرادی بود اما نکته جالب توجه این است که پس از چندین ماه دعای این دو بزرگوار بصورت معجزه آسایی قبول شد وهردو را در یک روز وساعت در مورخه چهاردهم مرداد87به شهادت رساندند هیچگاه این صحنه و معجزه مقبولیت آن را از ذهن نمیبرم وبا یادآوری آن همیشه به ایمانم افزوده میشود.
Publisher: mhd

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر