v

v

۱۳۹۱/۱۰/۰۷

آینده سیستان و بلوچستان در سایه سیاستهای غلط رژیم به کدام سو در حرکت است محمودبلوچ



با توجه به شرایط امنیتی و ظلم و تجاوزگری های رژیم و تحت فشار قرار دادن عامه ساکنان سیستان و بلوچستان که اکثر جمعیت آن رابلوچ و اهل سنت تشکیل می دهند و در نتیجه سه دهه قتل و تجاوز و استعمار و تولد احزاب نظامی و سیاسی مخالف سیاستهای رژیم، باید در آینده دید و سیاست خود نسبت به سیستان و بلوچستان تجدید نظر کرد و با تحلیل و تفسیری متفاوت از قبل به آن نگریست.


باید مد نظر داشت که بومیان و صاحبان سیستان و بلوچستان نسبت به وضعیت کنونی آن ناراض و بدنبال راهی مسالمت آمیز برای خروج از بحران فعلی هستند .راهی که نه به ضرر میزبان و مهما ن بیانجامد.یعنی بدنبال راه میانه ای هستند که در آن به توافق برسند، راهی که حاکمیت 95درصدی این قوم را در نظر بگیرد واز فعل و انفعالات گذشته دوری گزیند. این راه میانه حاکمیت 95 درصدی ساکنان برحق سیستان و بلوچستان را می خواهد و خواهان مشارکت 5درصدی غیربلوچ می باشد، خارج ازوضعیت فعلی که حاکمیت در دست فقط 5درصد می باشد.
ساکنان سیستان و بلوچستان جدای از سیاست فعلی رژیم که حالت و شکلی استعماری است و تمامی منافع و اقتصاد آن انحصاری و در راستای مشتعل شدن هر چه بیشتر اوضاع سیاسی می باشد می اندیشند و خواهان رسیدن به حقوق سیاسی و اجتماعی و مدنی انسانی برابر و مساوی و بدون نگاه تبعیض آمیزانه به قومیت و مذهب هستند ،باید بپذیریم که زابلی ها و دیگر اقوام ساکن و مهاجر می توانند در سیاست و آینده استان نقش داشته باشند اما این حق را ندارند که ساکنان و صاحبان آن را به حاشیه برانند و تمامی منافع و اقتصاد و اشتغال را به نفع خود بلوکه نمایند.
زابلیها باید بدانند که در همان زابل خود 45 در صد جمعیت را تشکیل می دهند و 55 در صد جمعیت زابل را بلوچها سنی مذهب تشکیل می دهند که اغلب ساکن روستاهای زابل می باشند و این امر مستلزم آن است که اگر زابلیها همچنان به جنایت علیه مردم بلوچ و سنی ادامه دهند آینده شان در همان زابل تاریک خواهد بود و زابل هم برای آنها ناامن و غیر قابل سکونت خواهد بود .آنچه که تاکنون شاهد برآن بوده ایم باید پذیرفت که ساکنان و صاحبان اصلی این استان به حاشیه رانده شده و در راستای اعاده حقوق خویش از طریق قانونی با شدت سرکوب واز بدهی ترین حقوق خویش که همان حقوق انسانی و بشری می باشد محروم گشته اند چه رسد به حقوق سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و قومی که هرگز بوی از آن به مشام ملت مظلوم اهلسنت بلوچستان نرسیده است و تمامی سیاستهاو بودجه های کلانی که در عرصه های اقتصادی وسیاسی و در راستای استخراج و اشتغال تصویب و به اجرا درآمده است، در راستای تقویت و سلطه 5درصدی انجام گرفته و این امور تا جایی پیش رفته که بدون در نظر داشت اکثریت 95درصدی آن زمزمه های تجزیه استان هم را داشته اند.
باید گفت و در نظر داشت که نتیجه سه دهه ظلم چیزی برای نظام و عمال دست نشانده اش نداشته ،و چه بسا با تولد احزاب مخالف و رشد آگاهی مردم نسبت به سیاستهای مخرب رژیم در امر مذهبی و ملی و قومی و پیوستن آینده سازان بلوچ به احزاب ضد نظام، رژیم را در ورطه ای خطرناک و غیر قابل پیش بینی سوق داده اند. رژیم جهت سرکوب حق طلبی و عدالت طلبی فرزندان خطه بلوچستان دست به هر اقدامی اعم از شکنجه و اعدام و قطع دست و پا و تیرباران و قتل عام زده است اما تاکنون نتوانسته است آتش خشم مردم بلوچستان را خاموش گرداند و باید بداند که تا زمانی که علت و دلیل اصلی قیام مسلحانه را پیدا نکنند و آن را علاج ننمایند هرگز این آتش خاموش نخواهد شد. در حالی که اگر بدنبال علت باشیم علت و بهانه ای از طرف مطرودین و صاجبان اصلی استان یافت نمی شود.
بلکه با روی کارآمدن رژیم سفاک آخوندی و با نگاه حذف اقلیتهای قومی و مذهبی و یکدست نمودن مذهب و ملت به فارس و شیعه شدن، شعله های پاکسازی را بر علیه اقلیتها شعله ور ساختند وچه جنایتهایی که در این سه دهه بر علیه اقلیتها و اقوام ایرانی انجام که نگرفت تا جایی که اکنون اکثر اقوام مختلف از کرد و بلوچ و ترکمن و آذری و عرب و...بدنبال خودمختاری و جدایی کامل و یاخواهان الحاق به کشوری هم زبان و موافق با خواسته های خویش هستند.به طورکلی در آینده ای نه چندان دور حصار اقلیتهای مذهبی و قومی ازخطوط نقشه مرز پرگهر خواهند گسست وآنگاه دیگر دیر است و رژیم باید بداند که در چندین جبهه قدرت جنگ و بازپس گیری ندارد.
زورمداران و چپاولگران فعلی حاکم بر سیستان و بلوچستان باید در نظر داشته باشند که خودخواهانه و بدون در دست داشتن بهانه ای و هماهنگ با رژیم بدون در نظرداشت حق همسایگی و همزیستی مسالمت آمیز ماقبل از انقلاب دژخیمان ،به صاحبان این سرزمین خیانت نمودند .تا جایی که نفرت وکینه را در بسیاری از دلها تا قیامت کاشته اید،بطوری که اگر در آینده و در صورت بحرانی بودن اوضاع سیاسی استان ودر صورت نبود سیاست مهارآشفتگی، باید در انتظار واکنش شدید از طرف ستمدیدگان استان باشید.ستمی را که شما در سایه این رژیم به ملت بلوچ و اهل سنت روا داشته اید در تاریخ سیستان و بلوچستان به عنوان خیانتی نابخشودنی ثبت خواهد گشت.تنها راه و امکان برگشت در این است که با دیدی فراتر از این رژیم و سیاستهای آن باید بیاندیشید و راه میانه را در پیش گیریدو از ظلم و تجاوزبیشتر دوری و در جهت واقعیتها قدم بگذارید.
شما باید قبول کنید که اقلیتی5 درصدی مختلف و غیریکسان هستید و باید بدانید که تنها راه برای سلطه بیشتر، سرکوب و قتل عام کلی بلوچها و اهل سنت است که این برای شما مشکل و غیر قابل عملی است.آنچه از تجربیات و فعل و انفعالات سیاسی را که باید در نظر بگیرید خواهید دید که آینده سازان این استان خارج از سیاستها و برنامه های شما می اندیشند و سالها سیاست سرکوب و سانسور و استعمار فرهنگی و اقتصادی و سیاسی شما نتوانست این ملت را از نظرفکری و فرهنگی به حاشیه سکوت وحذف ببرد.باید بپذیرید که ازاینکه صاحبان سیستان وبلوچستان به ذلت و به حاشیه رانده شدن بیشتر تن دهند امری غیرممکن به نظر می آید.
اعدام و تیرباران آزاد اندیشان و فعالان ملی و مذهبی این قوم پایان کار نیست بلکه ابتدایی برای بیداری و اگاهی و شناساندن چهره و سیاست شما خائنان و مقابله ای مستمر و هماهنگ برای نجات از حوزه سرکوب و سکوت است و اگر این مبارزه در راه میانه که برگرداندن حاکمیت مردم بلوچ و اهل سنت به حوزه سیاست و اشتغال است نیانجامد و چنانچه فشارها بر قوم بلوچ و اهل سنت ایران هم چنان ادامه داشته باشد باید بدنبال راه دومی غیر از راه میانه توافق و تعامل اندیشید
.
محمودبلوچ (عضو شاخه فرهنگی سازمان جیش العدل)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر