از نظر ناسیونالیست های بلوچ ، بیش از 50 سال تاریخ صنایع گاز طبیعی
هیچ تاثیری بر قبایل بومی این استان نگذارده است مثلا اگر مشاغل را در نظر بگیرید،
تکنسین ها و مدیرانی که دستمزدهای خوبی هم می گیرند همه از بیرون از بلوچستان
میایند. بلوچ محلی که مورد سوءظن هم قرار دارد معمولا کارگر روزانه است و پائین
ترین دستمزد را میگیرد
بلوچستان دارای ذخائرقابل توجهی از ذغال سنگ و گاز طبیعی است و گمان
زده میشود که دارای ذخایر بزرگی از نفت هم باشد. در حال حاضر گاز طبیعی بلوچستان
است که مورد توجه دولت پاکستان قرار دارد. سه دلیل ویژه برای این اهمیت وجود دارد.
دلیل اول این است که گاز طبیعی اصلی ترین منبع انرژی برای پاکستان است
و 50% مصرف انرژی
کشور را شامل میشود. در واقع باید گفت که اقتصاد پاکستان یکی از اقتصادهای وابسته
به گاز طبیعی میباشد. دلیل دوم آنست که از کل منابع موجود گاز پاکستان که در سال
2006 بالغ بر28 ترلیون فوت مکعب تخمین زده شده است مقدار 19 ترلیون فوت مکعب (68%)
آن در بلوچستان پاکستان قرار دارد. دلیل سوم آن که 36 تا 45 در صد از تولید گاز
طبیعی پاکستان در استان بلوچستان تولید میشود و سهم مصرف گاز طبیعی بلوچستان فقط
17% آنست. باید به این نکتۀ مهم اشاره داشت که بالاترین سهم تولید گاز طبیعی در
بلوچستان از میدان گاز » سوئی « تولید میشود و
در منطقۀ عشایر بوگتی قرار دارد یعنی همان منطقه ای که بیشترین بلوچهای مخالف را
می پرورد.
قابلیت شبه نظامی ناسیونالیست های بلوچ در قطع تولید گاز طبیعی و یا اختلال
در تولید آن قابل ملاحظه و تهدیدی جدیست. «شرکت گاز سوئی جنوبی» که متعلق به دولت
است به تنهائی 27542 کیلومترخط لولۀ گاز دارد که از دو استان سند و بلوچستان عبور
میکنند . طول این شبکه لوله خود گویای نیاز به تعمیر و حراست آن میباشد. بر اساس
گزارشات بنیاد جیمزتاون در واشنگتن از سال 2002 که شورش ها شروع شده است حملات شبه
نظامیان و در گیری ها تداوم یافته و به تبع آن حمله به خطوط لوله و تاسیسات گاز افزایش
یافته است. در ژانویه 2006 در گزارشی چنین آمده است:
در مجموع 843 حمله و حوادث خشونت بار ……… در مناطق مختلف بلوچستان
گزارش شده، 54 حمله به مامورین اجراء قانون ، 31 حمله به خط لولۀ گاز ، 417 حملۀ موشکی
در نقاط مختلف ، 291 انفجار مین و 50 فقره آدم ربائی. در همین دوره تعداد 166 حادثۀ خشونت آمیز
در » کوهلو » یعنی مقر قبیلۀ مری صورت گرفته که 45 انفجار بمب و 110 حملۀ موشکی
جزء آنند ……
گزارش دیگری از همین موسسه دراواخر ماه مه 2006 خبر میدهد که تعداد و شدت
این خشونتها افزایش یافته است و هدفهای مورد علاقۀ شورشیان را چنین توضیح میدهد
:
اهداف مورد علاقۀ شورشیان مناطق تولید انرژی مثل «سوئی» در درۀ بوگتی
می باشد و همچنین زیر ساخت های انرژی که گاز طبیعی را به مراکز صنعتی پاکستان مثل
کراچی وپنجاب هدایت می کنند می باشد. در 19 ماه مه 2006 دو خط لولۀ اصلی که گاز را
به پنجاب می برند منفجر شد و گاز این استان را قطع کرد. با توجه به اینکه صدمه زدن
به شبکه عریض و طویل و بدون محافظ لولۀ گاز پاکستان ساده است نیروهای شورشی سعی می
کنند تاسیسات تولید گاز را مورد حمله قرار دهند.
از نظر ناسیونالیست های بلوچ ، بیش از 50 سال تاریخ صنایع گاز طبیعی
هیچ تاثیری بر قبایل بومی این استان نگذارده است.
مثلا اگر مشاغل را در نظر بگیرید، تکنسین ها و مدیرانی که دستمزدهای خوبی
هم می گیرند همه از بیرون از بلوچستان میایند. بلوچ محلی که مورد سوءظن هم قرار
دارد معمولا کارگر روزانه است و پائین ترین دستمزد را میگیرد. راه حل روشن این
مشکل که آموزش تکنسین با هزینۀ دولت و از بین بلوچ های محلی برای اشتغال آنان در
صنایع گاز طبیعی می باشد تا همین اواخر جدی گرفته نشده بود.
بزرگترین نارضایتی ناسیونالیست های بلوچ این است که بلوچستان سهم کافی
از فروش گاز طبیعی توسط دولت نمی برد.آن مقررات مالی که بتواند مالکیت منابع گاز
استانی را در نظر بگیرد بسیار پیچیده است. بلوچستان اولین استانی است در پاکستان
که در آن گاز کشف و استخراج شد و شاید بهمین دلیل بلوچستان ناراضی است. حق
الامتیازی که دولت مرکزی بابت گاز طبیعی به استان ها میپردازد بر اساس هزینۀ تولید
هر چاه است. میدان های گاز طبیعی در بلوچستان خیلی قبل از استان های سند و پنجاب
کشف و استخراج شدند لذا همان قیمت های قدیمی تا به امروز باقی مانده است. نتیجه
این است که بلوچستان یک پنجم حق امتیاز گاز طبیعی را نسبت به استان های دیگردریافت
می کند و با وجود اینکه بالاترین تولید گاز را دارد کمترین درآمد گاز بدان تعلق می
گیرد. ناسیونالیست ها
همچنین معتقدند که از درآمد هنگفت دولت مرکزی از گاز طبیعی فقط در صد ناچیزی از
این درآمد صف هزینه های عمرانی در بلوچستان شده است. در قسمت های بعدی اشاره می کنیم که چرا آنها حق دارند و درست میگویند.
مصرف گاز طبیعی سالانۀ پاکستان که حدود یک ترلیون فوت مکعب است سریعا
رو به افزایش و منابع موجود رو به کاهش است. گذشته از هر نوع تکیه بر واردات انرژی
در پاکستان، ذخائر گاز طبیعی پاکستان زیر فشار مصرف صنعتی، تجاری، حمل و نقل و
مصرف خانگی رو به ازدیاد است . بخشی از این فشار را می توان با کشف و استخراج
داخلی پاسخ داد. ولی باید توجه داشت که این راه حل با هر حملۀ شبه نظامیان و از
دست دادن تولید می تواند از بین برود. راه حل را یا باید درون در هم شکستن کامل
شبه نظامیان یافت و یا در راه حل سیاسی با آنان. واقعیت این است که عرضۀ گاز طبیعی
در داخل پاکستان، و تا زمانی که منابع آن ته نکشیده، نقطۀ کانونی اختلافات شدید
بین اسلام آباد و ناسیونالیست های بلوچ خواهد بود.
ژئو پلیتیک انرژی: بخش دوم
خطوط لولۀ گازطبیعی
دو پروژۀ حمل و نقل گاز طبیعی از طریق خطوط لولۀ روی زمینی به
بازارهای پاکستان و هند از فعالیت مستمر و شدیدتری برخورارند(نقشه شماره 1). یکی از این پروژه ها خط لوله 2700
کیلومتری (تقریبا 1700 مایل) ایران و پاکستان و هند (IPI) است که با ظرفیت حمل و انتقال 8،2میلیارد فوت مکعب گاز
(BCF) روزانه از حوزه بزرگ دریایی ایران یعنی پارس جنوبی
به ترمینال ها در پاکستان و هند است. تخمین اولیه هزینه این پروژه درابتدا در حدود
4 میلیارد دلاربود اما امروزه به 7 تا 9میلیارد دلار رسیده است البته این هزینه از
سال 1990 تا بحال در دستور بحث و بررسی بوده است. پروژه دیگر طرح خط لولۀ 1680
کیلومتر طول (حدود 1050 مایل) ترکمنستان به افغانستان و
پاکستان و هند است (TAPI) ، هزینه تخمینی این
پروژه در حال حاضر بین 3،3 میلیارد دلار و 10 میلیارد دلارپیش بینی شده است. این خط لوله که ظرفیت نهایی حمل و نقل آن
به 3.2 میلیارد فوت مکعب (BCF) درروزمیباشداز
میدان گاز دولت آباد ترکمنستان به بازارهای افغانستان ، پاکستان است وقرار است
برای پیوستن به این پروژه در فوریه سال 2006 از هند دعوت شود. در هیچیک از دو
پروژه مسیر خط لوله مشخص نشده است اما هر دو از بلوچستان عبور خواهند کرد.
کارشناسان انرژی کلا معتقدند که پروژۀ سه جانبۀ ایران- پاکستان-هندوستان که با
برآمد مجدد صلح بین پاکستان و هندوستان رونق گرفت سود سرشاری برای هر سه کشور در گیر
علی الخصوص ایران خواهد داشت زیرا ایران میتواند محاصره اقتصادی آمریکا را دور
بزند. نفعی که پاکستان و هند از این پروژه خواهند برد پاسخگوئی به نیاز روزافزون
این دو کشوربرای مصرف انرژی میباشد. کارشناسان انرژی در اینکه پروژۀ سه جانبۀ
ایران-پاکستان-هند برای هز سه کشور منفعت آمیز است متفق القولند. ایران از زیر
تحریم های اقتصادئی آمریکا که در سال 1996 و بعد در سال 2006 بر ایران تحمیل شد در
می رود و هند و پاکستان از این نظر که تولید انرژی شان کمتر از نیاز آنان است. با
وجودیکه هر سه کشور خوشبینانه و با کوشش فراوان سعی بر به ثمر رساندن این پروژه
دارند در عین حال علائمی دال بر مشکلات زیاد برای غیر عملی بودن آن نیز به چشم می
خورد.
سر به فلک کشیدن هزینۀ این پروژه یکی از مشگلات آن است. دیگر اینکه در
مورد هند، برای اینکه هند بتواند گاز را به حدود مرزهای خود برساند باید هزینۀ
گمرکات کمرشکنی را به پاکستان بپردازد که در این صورت باید ببیند در مقایسه با
قیمت تمام شدۀ گاز طبیعی خود که در آبهای خلیج بنگال و حوزۀ گاز کریشنا گوداواری
دارد چطور تمام می شود. تعین قیمت گاز توسط مقامات ایرانی و چشم پوشی پاکستان از
فعالیت مخفی سربازان آمریکائی در بلوچستان ایران پارۀ دیگری از معضلات اجرائی شدن
این قرار داد سه طرفه است. در این میان نارضایتی دولت آمریکا از پیشرفت چنین پرؤژه
ای را نمی توان ندیده گرفت زیرا آمریکا فروش گاز ایران را در رابطه با تامین انرژی
اتمی برای ایران در یک جهت می بیند.
در ماه مارس 2004 آمریکا اعلام داشت که پاکستان یکی از مهمترین متحدان
نظامی بیرون ناتو برای آمریکاست و برای مبارزه با طالبان سالی میلیاردها دلاربه
پاکستان کمک می نماید. هند هم نمی خواهد پیمان اتمی سال 2005 خود با آمریکا را به
خطر بیاندازد. بخصوص آنکه در سال 2007 این پیمان سطح والا تری پیدا کرد تا هند
بتواند از سوخت اتمی و تجهیزات آمریکا استفاده کند. حال چنانچه عدم اعتماد هند به فقدان امنیت انرژی در پاکستان را اضافه کنیم
مشکل شکل دیگری پیدا میکند. فقط 760 کیلومتر
ازخط لولۀ گاز ایران-پاکستان-هند از بلوچستان پاکستان میگذرد. با وجود تکنولوژی
پیشرفته برای مراقبت از این خط لولۀ گاز و تعمیر های یک روزه یا چند روزۀ سریع
هنوز هم حجم صدمات مالی بسیار عظیم خواهد بود . در عین حال باید به پروژۀ دیگری که
آمریکا پیش روی پاکستان و هند گذارده نظری افکند و آن طرح چهارجانبۀ آمریکا-ترکمنستان-افغانستان-پاکستان
تا بندر گوادراست. دراین طرح هندوستان گاز مورد نیاز را از بندر گوادر در بلوچستان
پاکستان تحویل میگیرد وبه نوعی در راه اندازی آن نقشی ندارد درحالی که آمریکا درصد
بیشتری ازهزینه را بعهده می گیرد تا دست بالا را در انتقال انرژی دراین منطقۀ حساس
ار آن خود کند. با این همه هنوز مسالۀ امنیت خطوط انرژی حل نمیشود چرا که فقط 1200
کیلومتر آن باید از افغانستان و پاکستان عبور کند ومی بینیم که شورش های دوره ای
بلوچستان و خطرات طالبان کاملا رفع نشده اند. حمایت آمریکا از این خط لولۀ گاز می
تواند ضامن این تصمیم باشد و توضیح دهد چرا دولت پاکستان در سال 2007 یک قرارداد
10 میلیارد دلاری را برای ایجاد و ساختمان یک خط لولۀ گاز و نفت از ترکمنستان به
بندرگوادررا به یک شرکت آمریکائی داد.
ژئو پلیتیک انرژی: بخش سوم
بندر گوادر، شاهراه حمل و نقل به آسیای مرکزی
درماه مارس 2007 چینی ها حفاری در عمق دریا در بندر گوادر را بهمراه پاکستان
جشن گرفتند و این نشان داد که پاکستان میخواهد در تهیه، کنترل و توزیع انرژی در
منطقه نقش موثرتری را بعهده بگیرد. می بینیم که انرژی بجای اینکه به شرق فرستاده
شود از جنوب به شمال می رود و مسیر این انتقال مملو است از بنادر، فرودگاه، جاده و
خط آهن. از سوی دیگر هند ساختمان جادۀ وسیع زرنجان به دلارام را به پایان میرساند.
گوادر که تا سال 2001 فقط یک یک دهکدۀ ماهیگیری با 5000 سکنه بود
اکنون 125000 نفر را در
خود جای میدهد. کوادر که 650 کیلومتر با کراچی فاصله دارد از نظر استراتژیک هم
بُعد تازه ای می یابد زیرا نیروی دریائی مهمتری در آنجا متمرکز شده و دیگران مناطق
فقط تحت قدرت نیروی دریائی هند نیست.
پاکستان خوش بین است که تا چند سال دیگر رونق بندر گوادر بر بندر چاه بهار
ایران برتری گیرد و با توفق آبهای عمیق در بندر گوادر کشتی های عظیم نفتی بتوانند
در 12 ماه سال در این بندر پهلو گرفته و از رونق اقتصادی راه های آبی خلیج
فارس-دریای عمان و اقیانوس هند حد اکثر بهره برداری را بنماید. پاکستان در نظر
دارد که شبکه ای از راه، خط آهن وفرودگاه را بهمراه شبکه ای از خطوط لولۀ انرژی
یعنی نفت و گاز به کشورهای اطرافش خود را در مرکزتوزیع انرژی این منطقه مهم قرار
دهد. برای توسعۀ این بندر، در اطراف گوادر بجز یک فرودگاه بین المللی، ترمینال گاز
مایع، کارخانۀ فولاد سازی، کارخانۀ سیمان، کارخانۀ مونتاژ اتومبیل و تاسیسات تصفیه
نفت بخشی ازطرح های در حال انجام است. البته نباید از خاطر برد که چین سهم بزرگی
بر خواهد داشت و اگر همت چینی ها نبود شاید بندر گوادر هیچگاه تغییر نمی کرد. چین
می خواهد از سهم استخراج، انتقال و توزیع انرژی در منطقه بر خوردار باشد تا بتواند
جوابگوی بخشی از نیاز شدیدش به انرژی را بر طرف کند.
در عوض هند از این پروژه صدمات مختلفی خواهد دید. اول اینکه هژمونی دریائی
هند در این منطقه صدمه خواهد خورد. دوم اینکه با ایجاد شبکه های ترابری بسیار در
پاکستان رابطۀ اقتصادی پاکستان با افغانستان و تاجیکستان مستحکمتر خواهد شد و به
بازار هند در این منطقه صدمه خواهد زد. سوم، با رونق گرفتن گوادر رابطۀ پاکستان و
چین بهتر شده و امکان اینکه پاکستان به حوزۀ قدرت چین جذب شود بیشتر خواهد شد.
چهارم، که اهمیت آن کمتر از سایر عوامل دلخوری هند از رشد بندر گوادر نیست ساختمان
پلی است که با کمک 37 ملیون دلاری آمریکا روی رودخانۀ پیانج در سال 2007 زده شد.
این پل تاجیکستان را به افغانستان وصل می کند و می تواند روزانه هزاران کامیون را از
یکسو به سوی دیگر ببرد. در واقع این پروژۀ زیر بنائی بخشی از راه آسیای میانه به
بندرگوادر و درنهایت اقیانوس هند می باشد. این پل نه فقط به حوزۀ ارتباطی –
اقتصادی هند در منطقه صدمه می زند بلکه تسلط روسیه را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.
بی دلیل نیست که هند بدنبال راه حل های دیگر وارد معامله با ایران و روسیه می شود.
چنین است که ناسیونالیسم بلوچ خود را بین دو شاهراه اقتصادی رقیب که
در دست ساختمان هستند می یابد و باید صبر کند تا ببیند توسعۀ اقتصادی بلوچستان موفق
از آب در می آید یا نه. در صورت موفقیت اقتصادی باید دید چه سهمی به مردم بلوچ
منطقه خواهد رسید زیرا بلوچ ها می توانند با اخلال در امنیت انرژی تاثیر بسزائی در
پیشرفت یا پس رفت پروژه های اقتصادی داشته باشند. خواست اقلیت عشایر این منطقه، حق خود مختاری، سهم بهتر از منابع موجود و عدالت
است.
Source:
http://rahekargar.wordpress.com/2012/05/01/dena-4392
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر