v

v

۱۳۹۲/۰۱/۱۸

اتحاد در بی اتحادی! چگونه ملت بلوچ به اتحاد می رسد؟ م.و. کوھگنجی

. مطرح شدن حذف نام بلوچستان٬ بلوچ را بی گمان به یاد سیاستھای ھویت زدایی صفویه نسبت به ملت بلوچ می اندازد. صفویه ھا با بستن قرار دادھای ننگین و دادن امتيازاتى به پرتغالیھا بر سر تأمين امنیت بندر بلوچی "گمبرون – گمبران" و وقتی که پرتقالیھا امنیت شاه عباس را فراھم کردند٬ وبا آمدن شاه عباس٬ نام "گمبرون" را به بندر "عباس"تغييردادند و بدينسان قطعه مھم و بزرگی از سرزمین و مردم بلوچ از وی جدا شد و ھویت جمعیت وسیعی از ملت بلوچ در منطقه ازآنان سلب گشت. سیاستی که اکنون ج.ا در بلوچستان عملی می کند٬ دنباله سیاستھای پیشینیانشان است

چگونه ملت بلوچ را می توان متحد کرد؟
بن مایه ھای اتحاد چیست؟ و از کجا باید آغاز کرد؟
اتحاد٬ معمولاً قراردادی دو جانبه یا چند جانبه است که بین افراد٬ گروه ھا یا دولتھا و کشورھا بسته می شود. ھر کدام از طرفین متعھد می شوند که اصول قرار داد را محترم شمرده و در اجرایش کوشا باشند. رضایت خود را به ھم یا در سطحی وسیعتر اعلام می کنند.انتظار بھره گیری و سود بری دراز مدت و کوتاه مدت ازاتحاد و تعھد مورد نظر دارند. دولتھایی که از حمایت مردم خویش بر خوردارند و به نمایندگی از ملت خود تعھدی را متقبل می شوند٬ عمدتاً در قراردادھا به منافع ملی و منطقه می اندیشند و ھر گز به پای امضای قرار دادھای وطن فروشانه مانند قراردادھای ننگین شاهان ایران که مشھور به قرار دادھای ترکمن چای و گلستان با ھمسایه شمالی در دوران قاجار و قراردادی ننگین با پرتغالیھا برای امنیت بندر "گمبران" ( بندر عباس ) بر علیه ملت بلوچ٬ نمی روند و تن در نخواھند داد.
اما براى چه خواست و موضوعی وبرای چه نوع اتحادی وبراى چه مدتى لازم و اصلاً چرا قرار دادی باید بسته و به اجرا گذاشته شود؟
با تعریفی ساده و کلی٬ این گونه می توان نتیجه گرفت: برآورد نیازھا و یا تخفیف دادن به آنھا٬ انسان اندیشمند را وادار به چاره چویی می کند. منطق به ما حکم می کند آنجا که خود بتنھایی ازعھده کاری مثبت برای خود ویا جامعه مان بر نمی آییم٬ با در نظر گرفتن کل سود و زیان٬ با بستن قرارداد و اجرای مفادش٬ چھار چوب ھمکاری را فراھم کنیم و از دیگران کمک بگیریم.
تقسیم کار٬ زمان بندیھای مشخص براى انجام عمل ٬ روشن بودن وظایف وميزان سود و زیان ودرجه شانس حصول اھداف طرفین٬ ٬ تضمین کننده موفقیت در ھدف اولیه اتحاد و قرار داد است. به ھمین سادگی٬ خواسته ھا ودرجه نیازدستيابى به آنھا٬ اولین خمیر مایه ھا برای گرم کردن بازار گردھم آمدن است و به زبان ساده بوجود آوردن شرایطی که طرفین بتوانند مسائل مشترکی را که لازم به بھبود است٬ با ھم در میان بگذارند تا راه حلی اندیشمندانه برای مشکل مشترك یا بھتر زیستن جستجوو دریابند. دربُعد اقتصادى ھدف از قرار دادھا بین دولتھا٬ عبارت از رد و بدل کردن مبادلات کالا٬ رشد تولید محلی و کفیت و تحرک و رونق دادن به اقتصادی با رکود و کمبودھا است که در بطن خود رشد فرھنگی و گستردگی ارتباطات فرھنگی راھمراه خواھد داشت.
در بعد سیاسی٬ ازدخالت و آسیب رسانی در مسائل داخلی ھمدیگر٬ از سم پاشی٬ نیش زدن و گزندگی سیاسی نسبت به ھم دوری جسته و برای حفظ منافع ملی و بقای خودھمکاری مشترک و نزدیکی داشته باشند. دولتھای مایل به اتحاد و بستن قرار دادھای دراز مدت یا مقطعی با آگاھی کافی بر سر منافع ملی سر میز مذکرات به توافقھایی می رسند که ھمه شرکای مورد نظر تا حدی از نتایج آن خشنود باشند.

قرار دادھا و اتحادھا می توانند شامل مسائل بسیار پیچیده و گاهاً بسا ساده باشند.
مھم ترین اتحادھا و قراردادھا٬ پیمانھاى درونی یک ملت با خودش است که با خلوص نیت بین ھمه احاد یک جامعه برای رسیدن به یک ھدف و یک خواست مشترک مشخص بسته می شود. منافع حال٬ وبا چشم اندازى وسيعترو آینده نگری عميق ترمنافع نسل و نسلھای بعدی در آن گنجانده می شود. قرار دادھایی از این قبیل يعنى اتحاد درونی یک ملت ٬ توانايى درك اهميت و حس لذتى عميق از چنين آينده نگرى از يك ملت و فداكارى آنرا براى نسلهاى آتى به نمايش ميگذارد. این گونه اتحادھا٬ ھدف را از محدودیت خارج و عمومیت و وسعت می دھند و ھمگانی می کنند. مشکلات را تحلیل و آسانتر می نمایند. کمبودھا را اندیشمندانه و عاقلانه بر طرف می نمایند. نیروھا را سازماندھی و منسجم و قوت می بخشند و راه را برای رسیدن به ھدف ھموارتر می کنند.
اتحاد درون يك ملت٬ استوار بر عھد و پیمان نا نوشته اى است که یک ملت و بخصوص یک ملت تحت ستم برای حصول آزادی و تعیین سرنوشت خود ونسلهاى آتى اش بنا به نيازشديد اثبات وجود و تداوم هستى اش بیش از اندازه به آن اندیشیده و به آن رسیده است. احاد ملت بلوچ متعلق به ھر قشر اجتماعی که ھستند و نیز با داشتن ھر باوری مذھبی٬ ایدولوژیکی٬ سیاسی و اقتصادی که دارند٬ در شرایط بسا حساس كنونى ضرورت پیش برد مبارزات ملی٬ می توانند در راستاى منافع ملی به عنوان یک ضرورت مبرم تاریخی٬ به توافقھایی برای اتحاد عمل مشترک بر علیه دشمن يا دشمنان مشترک برسند. منافع ملی اھرم و فصل مشتركى قوی است که کلیه طبقات بنیادین تعیین کننده و سایر اقشار اجتماعی بلوچ٬ با افزودن فشارشود بركفه ترازوى وزنه اتحاد بر یک سر آن٬ دشمن بس سنگین وزن ملت بلوچ در كفه ديگر ترازو را که بر سر ھستی ملت بلوچ لم داده٬ از جا بکنند. تاریخ و بخصوص تاریخ غمبار اخير ملت بلوچ به شخصیتھا٬ گروه ھا٬ سازمانھا و احزاب بلوچ ثابت کرده است که ھیچ کدام به "تنھایی" نمی توانند دشمن یا دشمنان قوی تر از خود را که با ارگانھای و ابزارهاى سرکوب شان در بلوچستان آنچنان ریشه دوانیده اند كه سالھا گرد و غبار ظالمانه زمانه٬ چهره وحشت زده ناشى از سركوب فيزيكى وخاصاً فرهنگى ملت بلوچ را بتون آرمه کرده است٬ از جا کنند و یا حتى تکانى جدى دھند.
بهره گيرى از اراده جمعى ملت بلوچ درراستاى حق تعیین سر نوشت خودش باعث یگانگی و توانی غیر قابل انکاربراى تأمين منافع ملی اش خواھد شد که ھر دیکتاتور نظامی مذهبى و يا غيرمذھبی را مجبور به عقب نشينى و قبول آن خواھد کرد.
وقتی که پای درد دل افراد و اقشار مختلف جامعه بلوچ می نشینی٬ به شکایتھا٬ درد مندیھا و گله ھایشان از زمانه گوش فرا می دھی٬ ھمه حكايت از تحقیر و تبعیض٬ بی سوادی عمومی٬ فقر و تنگ دستی ھمگانی٬ اعتیاد و امراض و سایر بلاھای اجتماعی که گویا فقط مخصوص جامعه بلوچ است٬ ميباشد. وقتی که راه حل و نظرشان را جویا می شوی٬ بدون چون و چرا ھمه مشترکاُ ھم نظر ھستند و ھمه یک پاسخ مشترک دارند. اگر یک آمار گیر و یک نظر سنج باشی و شناختی از مردم و فرھنگ بلوچ نداشته باشی٬ مطمئن می شوی و یقین پیدا می کنی که پاسخی که دریافت کرده ای از قبل به آنھا دیکته شده که بلااستثنا ھمه یک پاسخ یکسان دارند. در صورتی که آنھا حرف دلشان را بدون توجه کردن بکسی می گویند و پاسخ می دھند٬ "بلوچ بد روچ است." چرا؟ "ما اتحاد نداریم." چرا اتحاد ندارید؟ "نمی دانم"! آیا اینھا برای رسیدن به اتحاد و پیمان بستن یک ملت تحت ستم با خودش که تشنه اتحاد و به درک اتحاد رسیده٬ کافی نیست؟! تا پیشروان جامعه به ھم آیند و از این نیرو برای بھبود وضع جمع مردم بلوچ بهره بگيرند؟
اندیشمندان٬ روشن فکران و شخصیتھای بلوچ٬ گروه ھا٬ سازمانھا و احزاب بلوچ٬ دوستان و رفقای عزیز٬ اگر واقعاً و حقیقتاً مسئله شما حقوق ملت بلوچ در سرزمین غارت شده بلوچستان است٬ که ایمان داریم این چنین است٬ زمان اتحاد در بی اتحادی به پایان رسیده است. ھمانطور که اشاره کردیم تمامی اقشار جامعه بلوچ به این مھم رسیده اند که با اتحاد و ھمبستگی می توانند در چنین شرایط سخت و بھم پیچیده ای اگر نه كه به تمامى اما حداقل به برخی از خواسته ھای بحق و انسانی خود که سالھا منتظر بوده اند٬ برسند.
بنا براین وقتی که توده ھا به شناخت چنین ضرورتی و درک اھمیت زمانی این مھم رسیده اند٬ مشکل را باید در عدم درک نیروھای به اصطلاح پیشروی جامعه بلوچ برای اتحاد و ھمبستگی جھت حفظ و کسب منافع ملی جستجو کرد. کدام تضاد طبقاتی و بنیادین است که سبب این ھمه پراکندگی میان تشکلھای بلوچ شده است که بی نظمی و بی انسجامی ملی را به عریانی ترين وضع ممكن به نمایش گذارده است. فرضاً ھم که تفاوتی ریشه ای میان تشکلھا وشخصيت هاى سياسى بلوچ باشد٬ مھم آن است که به آنچه كه سبب نزدیکی و تفاھم می شود بايد اندیشید و در آن راستا حرکت کرد. ستم ملی بدون استثنا شامل تك تك افراد ملت بلوچ می شود٬ حتی ھمکاران مزدوران بلوچ رژیم.
خواسته ھا و مباحثی که اکثر تشکلھای بلوچ را به تفاھم و ھمکاری بر علیه دشمن و دشمنان خونخوار زورگوی بی منطق ملت بلوچ نزدیک می کنند ميتوان بترتیب و خلاصه وار چنين برشمرد:
١- تعیین سرنوشت ملت بلوچ با اراده خودش. رفع ستم ملی که بخشى از آن رفع ستم فرھنگی است شامل رفع ستم فرھنگی یعنی رفع ستم مذھبی٬ رفع ستم زبانی ٬شعر گویی و شعر خوانی٬ موسیقی٬ رقص و آواز٬ داستان گویی و داستان خوانی٬ اسطوره و قھرمان پروری٬ھنرهاى گوناگون ٬ رفع محدوديت هاى آداب و رسوم٬ لباس و تا حدودی رفع ستم اقتصادی٬ تبعیض و تحقیرنژادی٬ و بسیاری دیگر می شود. حال٬ کدام جریان و شخصيت بلوچ با تعیین سرنوشت ملت بلوچ به اراده خودش مخالف است؟ کدام جریان بلوچ با کسب امتیازھای فوق برای ملتی که نزدیک به یک قرن ھیچگونه دخالت و اراده ای در سر نوشت سياسى٬ فرهنگى و اقتصادى كه لازم و ملزوم همديگرند نداشته و ندارد٬ مخالفت می ورزد و به زیر بار چتر اتحاد نمی رود؟
۲- آزادی؛ كه شامل کلیه آزادیھای فردی و اجتماعی٬ ازقبیل آزادی اندیشه٬ بیان٬ قلم٬ شغل و ......ميشود٬ داشتن و گرفتن كداميك یک از امتیازھای فوق خوش آیند کدام شخصیت و سازمان مردم سالار بلوچ نیست!
۳- ریشه کن کردن بی سوادی وجھل٬ ایجاد آموزشگاه ھایی با روابط و ضوابط و ھدف مشخص برای رفع ناھنجاریھای موجود آموزشی٬ تربیت و آموزش کودکان و جوانان مردم بلوچ برای زندگی بھتر در جھت بی نیازی و خود کفایی٬ با مرام و اخلاقیات کدام گروه و سازمان مدعی مبارزه ملی بلوچ ھم خوانی ندارد و به مخالفت با آن بر می خیزند و مانع انجام این اھداف می شوند!
۴- فقر؛ لازم به تکرار نیست که فقری گزاف و چند لایه ای مانند ھمه ناھنجاریھای دیگر بر ملت بلوچ حاکم و روا است. دولتھای پاکستان٬ افغانستان و ایران به عمد ملت بلوچ را در گرسنگی بی حد و مرزی نگه داشته و نیز می دارند و چنان سیستمی را تحمیل کرده اند٬ که زن ومرد بلوچ بغیر از شام شبشان٬ فرصت به اندیشیدن به چیز دیگری ندارند. سیاستھای رفاھی رژیم ایران در مورد ایجاد و فراھم کردن شغل و محیط کار٬ سیاستی تبعیض گرایانه و ضد انسانی است و ایجاد شغلھای محدود برای رفع نیازھای خود رژیم ج.ا و کادر اداری اش در منطقه است که آنھم از قبل تعیین شده و جمعیت مھاجر نورچشمی و سفارشیھای خود رژیم را در بر می گیرد. . چه کسانی و چگونه افرادی٬ در جامعه بلوچ ھستند که دوست ندارند٬ کودکان بلوچ شبانه با شکمی حتى نیمه سير بخوابند و فقط بوی نان را خواب نبینند؟
۵- بھداشت و درمان؛ وضیعت بھداشت و درمان در روستاھای بلوچستان قابل مقایسه باعقب مانده ترین روستاھای کشورھای جھان سوم است. به قول بلوچھا بیمارستانھای رژیم در بلوچستان قصاب خانه است. درصد امکان بر گشت مراجعه کنندگان بلوچ به بيمارستان بدون اضافه شدن مرضی و عیب و نقصی فیزیکی بر بدنشان بسیار پایین است. به ھمین دلیل بلوچ با به حراج گذاشتن ھمه ھستی اش سعی می کند٬ بیمارش را به سایر شھرستان و استانھا برای درمان ببرد که متاسفانه آنجا ھم سر کیسه می شود و چندان تفاوتی با بیمارستانھای بلوچستان برای بلوچ ندارد. شیوع امراضی پیش پا افتاده و ساده علاج مانند سرخک٬ سیاه سرفه و حتی یک سرما خوردگی ساده جان چندین نفر را از یک روستا به قربانی می گیرد. نبود محیط سالم٬ کار و آموزش و نیر فراوانی و ارزان بودن و به آسانی در دسترس بودن مواد خانمان سوز مخدر بار سنگینی بر معضلات جامعه بلوچ افزوده است و تعداد معتادان بلوچ كه گروه ھای سنی مختلف را شامل می شود٬روز به روز در حال افزایش تصاعد ھندسی است و حتی در بعضی موارد ناظر دل خراشترین وضع کودکان زیر ده - پانزده ساله ھستی. کدام جریان بلوچ است که چشمان تیز و دور بینش را به روی این واقیعتھاى تلخ جامعه بلوچ بسته باشد و از وجودشان اظھار بی اطلاعی کند؟ برای کدام جریان و سازمان بلوچ٬ این وضع ناخوش آیند٬ درد آور نیست و نمی تواند با دیگر مخالفان ج.ا برای رفع آن٬ مبارزه مشترکی را سازماندھی کند و پیش ببرد؟ مگر آنان كه همچون بخشى ازباورمندان ظهور امام مهدى موعود٬ شرط ظهورش را در گسترش هرچه بيشتر ظلم وفساد و بى بند وبارى اجتماعى ونابودى نسل ها به بينند. آنوقت ديگر نه از تاك نشانى مانده است و نه از تاك نشان.
۶- ھویت بلوچ؛ ھویت ملت بلوچ ھزارها و صده ها است که مورد حمله ھای بی رحمانه ھویت زدایی است. برای نابودی یک ملت٬ وی را باخودش بیگانه باید کرد. ھویت٬ تاریخ و فرھنگش را باید از وی گرفت و به بوته فراموشی سپرد. ھویت ربایی بلوچ ھر روز از طرف شوينیسم حاکم در ایران و پاکستان و افغانستان پر رنگتر و پر رنگتر می شود. تا آنجایی پیش رفته که بخشی از سه تکه بلوچستان طی ھشتاد- نود سال گذشته سه بار تقسیم شده و سر زمین و مردمش قربانی گشته اند و ھر زمان صاحبان قدرت سیاسی بدون خواست و مشورت با ملت بلوچ به دل خواه خود قطعه زمینی ربوده و بجایی چسبانده اند که متعلق به آن نبوده و گروھی از مردم بلوچ را بی ھویت کرده به استانھای ھمسایه بخشیده اند. این خطرناک ترین شیوه است که به بھانه اداره بھتر٬ قطعه زمینی از یک ملت را ربود و ھویت بخشی از مردمش را گرفت. اکنون ج.ا به آن گستاخی رسیده و سخن می راند که حتی قصدارد نام بلوچ و بلوچستان را از ملتی کھن و از سرزمينى كهن که قرنها قبل از مسیح و اسلام زیسته است٬ حذف کند. مطرح شدن حذف نام بلوچستان٬ بلوچ را بی گمان به یاد سیاستھای ھویت زدایی صفویه نسبت به ملت بلوچ می اندازد. صفویه ھا با بستن قرار دادھای ننگین و دادن امتيازاتى به پرتغالیھا بر سر تأمين امنیت بندر بلوچی "گمبرون - گمبران" و وقتی که پرتقالیھا امنیت شاه عباس را فراھم کردند٬ وبا آمدن شاه عباس٬ نام "گمبرون" را به بندر "عباس"تغييردادند و بدينسان قطعه مھم و بزرگی از سرزمین و مردم بلوچ از وی جدا شد و ھویت جمعیت وسیعی از ملت بلوچ در منطقه ازآنان سلب گشت. سیاستی که اکنون ج.ا در بلوچستان عملی می کند٬ دنباله سیاستھای پیشینیانشان است. شاید بی مناسبت نباشد٬ به پاس خدماتی که ملت بلوچ به آخوند خامنه ای و خانوده اش در بلوچستان کرده! و به پاس نان و نمک مردم بلوچ٬ بعد از تقسیم بلوچستان٬ نمک نشناسی خامنه ای این گونه به اثبات برسد که اسمش را بگذارند ولايتستان٬خامنه ایستان! مجتبااستان و مصطفااستان و یا ھر کوفت و زھر ماری ديگر که فقط بتواند ھویت بلوچ را نمایندگی نکند.این درست ھمان سیاست صفویه نسبت به ھویت زدایی ملت بلوچ است و نیز ادامه سیاست دولتھای صھونیست اسرایئل است که با شھرک سازی در سر زمینھای اشغالی فلسطینیان و نام گذاری به زبان عبری٬ در پی نابودی ھویت فلسطینیان است. خوب٬ ساده و به زبان عامیانه بگویم٬ کدام بلوچ نسبت به چنین موضوعی مھم بی تفاوت است و عکس العمل نشان نمی دھد. آیا برای این درد مشترک درمانی به نام اتحاد لازم نیست؟
٧- غارت ثروت ملی٬ از قبیل نداشتن حق استفاده از دریا واستفاده بسیار محدود و تعیین شده از طرف رژیم و مأموران به اصطلاح امنیتیش٬ به تاراج بردن و در اختیار گذاشتن امتیازانواع معادن بلوچستان به مھاجرین و جمعیت غیر بلوچ٬ دزدیدن و تصرف زمینھای مناسب حاصل خیز و دارای آب کافی و واگذاریشان به جمعیت مھاجر از طريق سازمانی به نام منابع طبیعی واگزارى زمين هاى مناسب شهرى به نور ديدگان و از ما بهتران رژيم٬ که به فقر کشاندن دسته جمعی جامعه بلوچ سرعت و شدت بخشیده و اکثریت توده ھای بلوچ را خشمگین و نا راضی نموده است. آیا جریان و سازمانی ملی و مردمی وجود دارد كه ازبه غارت رفتن ثروت ملی جامعه بلوچ واز جنایتھای ج.ا در بلوچستان نسبت به مردم بلوچ راضی باشد و به وجد آید؟
٨- تغییر بافت جمعیتی بلوچستان؛ رژیمھا و دولتھای ایران ھر گز با دید و نگاھی انسانی و برابر به ملت بلوچ ننگریده و توجه نداشته اند. عمل کرد دولتھای ایران ھویت زدايی و عقب ماندگی ملت بلوچ بوده است. سرازیر شدن جمعیت مھاجر بعد از کودتای رضا خانی و لشكر كشى اش به بلوچستان و شكست وشهادت دوست محمد خان آغازید. از آن زمان تا کنون این حرکت و تصرف خانه و زندگی مردم بلوچ سیر صعودی و افزایش چند صد در صدی داشته و ادامه دارد. با صاحب خانه ھای اصلی این سرزمین بسان برده ھا و مردم مستعمرات دوران قرن 18 و 19 رفتار می شود و متاسفانه وجود اين رابطه به باوری فرھنگی از سوی ھر دو جامعه بلوچ که برده ها ھستند و از سوی جمعیت مھاجر به عنوان برده داران که اکثرشان وابسته به نیروھای سرکوب ھستند و مستفيض ازحمایت و رسمیت دولتی قانونی به خود گرفته است تبديل گشته است. چرا جریانھا و شخصیتھای حاضر و ناظر بلوچ در برابر این ھمه تجاوز و اجھاف به حقوق انسانی و شھروندی ملت بلوچ٬ بی تفاوت اند! راه چاره را در نمی یابند! آیا براستی آنھا از این وضیعت بی اطلاعند! آیا آنھا نمی توانند در یک چھار چوب مشخص و با اصول مشخص در راستاى بازگشت چنين روندى با ھم ھمکاری کنند؟
٩- ترورھای فیزیکی دسته جمعی و آدم رباییھا ٬ ترورھای فرھنگی - اخلاقی و نیز شخصیتی رھبران سیاسی و مذھبی و روشنفکران بلوچ٬ کشتارھای خیابانی مردم بلوچ با اتھامات واھی و بدون دلیل٬ اعدامھای بدون محاکمه و سر و صدا٬ زندان و شکنجه ھای قرون وسطایی و آواره کردن مردم بلوچ از خانه و زادگاه اجدادیشان٬ ھویت زدایی و نابودی فرھنگ بلوچ و انجام ھزاران عمل زشت و نا خوش آیند دیگر در حق ملت بلوچ٬ اسنادی زنده و کافی برای جریانھای سیاسی و مذھبی بلوچ مخالف ج.ا نیستند که به سوی توافق و ھمکاری و اتحاد گام بردارند و حداقل و حداقلھایی را برای بھبود وضع عمومی ملت بلوچ در حال اضمحلال از خون آشامان ولایت فقیه بگیرند!
0- 10. جریانھای سیاسی بلوچ که به نمایندگی از سوی ملت بلوچ طبل را از درون ميكوبند و شيپور را وارونه مینوازند٬ می توانند بر سر صدھا و ھزاران خواست و نكات مشترک به نفع عمومی ملت بلوچ و نیز حتی بقای خود به توافق و اتحادی دائمی و پا برجا برسند که ھم تضمین کننده حیات خودشان است و ھم جامعه بلوچ به بخشی ازخواسته ھای انسانی و حق طلبانه دیرینه اش در سایه اتحاد و ھم کاری بین آنھا برای اهداف مقطعى مشخص رسیده است.
1- 11. عزیزان فعال ملت بلوچ٬ شرایط حساس و موقعیت بلوچ و بلوچستان را دریابید٬ تا با قضاوت نسلهاى آینده محکوم تاریخ نباشیم٬ زیرا که ما محکوم به زندگی و زندگی شرافتمندانه ھستیم٬ شرافت را برای زندگی و زندگی را برای سربلندی فرزندان و نسلھای آينده مان می خواھیم و دور و زمانه اتحاد در بی اتحادی در جامعه بلوچ به پایان رسیده است. در شرایط بلوچستان و مبارزات ملی بلوچ٬ سازمانھا و احزاب و شخصيتهاى بلوچ یک بار دیگر ثابت کردند که به مراتب عقبتر از توده ھای عادی گام بر می دارند و از ارائه راه حل هاى همگام با مردم و گام به گام نتیجه بخش ناتوانند. درکی ازاتحاد برای مبارزه ملی و سر نوشت ساز ملت بلوچ ندارند. دوستان چه با این قافله بیايید و ھمراه تاریخ شوید و یا راه خود گیرید و سنگ به سینه زنید٬ اتحاد ملت بلوچ باخودش آغاز شده است كه از بی اتحادی در مانده وخسته شده٬ رنج می برد و نفرت دارد. شخصیتھا و تشكلات سياسى بلوچی که نتوانند برای حل و یا حد اقلی از مسائل فوق و ھزاران مسائل مشترک مورد نیاز جامعه بلوچ بتوافق و اتحاد برسند٬ واقعا" ضرورى است كه در ھدف و برنامه خود باز نگری کنند تا بدانند که در کدام جھت ایستاده و به نفع چه کسانی خود را پشت مبارزات ملی ملت بلوچ پنھان کرده اند.
م.و. کوھگنجی ١٠ فروردین ماه ١۳٩۲ شمسی


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر