v

v

۱۳۹۱/۰۴/۰۳

روستای " گَو " پس از سالها فاقد مدرسه و راه ارتباطی بهداشت و هر روز محرومتر از دیروز


روستایی که هرگز هیچ مسوول و فرمانداری آنرا ندیده
روستای محروم " گو "هنزم در انتظار توجه مسوولان کشور
تهیه گزارش خبری و تصویری/ برای اولین بار از روستای "گَو" هنزم زیردان
مسوولان محترم! روستای گَو مدرسه و راه می خواهند؟ 






پایگاه اطلاع رسانی نیکشهر: روز چهارشنبه سی و یکم خردادماه 1391ساعت 6 صبح به همراه محمود بلوچ رئیس اداره امور عشایری شهرستان نیکشهر، روز چهارشنبه، مقصد روستایی که هرگز قدم هیچ فرمانداری به آنجا نیفتاده و کمتر کسی از مسوولان کشور به خودش زحمت می دهد که این روستای محروم  را ببیند. از نیکشهر جاده به طرف بنت باید حرکت کنید کمتر از 30
  کیلومتر را طی کردید بعد از روستای کوشک تابلویی نوشته چاهان سمت چپ راه بطرف دهستان چاهان تا نزدیک روستای تابک تل و بعد به طرف هنزم زیردان و بورک حرکت کردیم.
به دلیل اینکه صبح ساعت 6 حرکت کرده بودیم رئیس اداره امور عشایر نیکشهر برای صبحانه نان و پنیر و یک کلمن آب داخل ماشین گذاشته بود وقتی تا روستای هنزم زیردان رسیدیم محمود بلوچ گفت از مرکز شهرستان نیکشهر حدود یکصد کیلومتر مسیر را طی نموده ایم. نا گفته نماند وقتی اینگونه محرومیت و مشکلاتی را با چشم مشاهده نمودیم نتوانستیم نان و پنیری بخوریم الله را شاهد می گیرم که نان و پنیر و صبحانه را نخوردیم.
در میان کوهها و دره ها 16 کیلومتر دیگر سرابالایی و سراشیبی و پرتگاه را طی بکنید به جاهی خواهید رسید که نامش را گو نام نهاده اند روستای گَو از توابع بخش مرکزی نیکشهر دهستان چاهان جایی که تمام آب باران و سیلاب در میان دورتا دور کوه در همانجا ذخیره می شوند چون آب جایی را ندارد که برود. روستای گو به گفته اهالی محل 65 خانوار است و در حدود 200 نفر جمعیت دارد شامل سه بازار است همه خانه ها از حصیر و داز و شاخه درختان خرما ساخته شده اند حتی یک خانه خشتی و گلی یا سیمانی پیدا نمی شود مسیر راه روستای گو انگار راهی است که با دست ساخته شده و حتی تیغ گریدر را در مدت طولانی به خود ندیده است از وضعیت آن کاملا مشخص است از سنگهایی که در وسط جاده هستند و صحبت اهالی محل.
به محض رسیدن به روستا گو در بازار اول به دلیل نبود برق چند نفری جوان و نوجوان و کماش و پیرمرد در زیر سایه خنک درخت کلیر نشسته بودند همه فورا از جا برخاستند و به طرف ما آمدند ازشان پرسیدیم چه خبر از روستا... ناامیدانه حرف می زدند می گفتند فرمانداری یا بخشدار یا مسوول بلندپایه، متاسفانه گفتم هیچ کاره نیستم خبرنگارم با آمدنم می خواهم صدای شما را به گوش مسوولان برسانم.... یکی از آنها گفت مگر مسوولان نمی دانند روستائیان با چه مشکلاتی رودرو هستند مگر نمی دانند حرفش را قطع و گفت فایده ای برای ادامه حرفهایم نمی بینم.
وقت ظهر و دقیقا وقت ناهار بود چند نفر از زنان روستا در گرمای بالای 50 درجه داشتند نان تنوری می پختند آنطرفتر داخل آشپزخانه کپری زنی با نام گنجان داشت غذا درست می کرد ازش پرسیدم چرا از اجاق گاز و سیلندر گاز استفاده نمی کنید با نامش بیگانه بود گفت هیزم جمع می کنیم و پخت غذا را انجام می دهیم شروع کرد به حرف زدن این مشکل نیست مشکلات دیگر داریم نمی توانیم مریضی را جابجا کنیم سرویس بهداشتی نداریم و بهداشت به اینجا سر نمی زند. اینجا آخر دنیاست شما از کجا آمده اید؟ 
عبدالکریم پیرمرد 62 ساله ای می گفت تا من یادم هست در اینجا مدرسه نبوده و کسی به فکر آن نیست زمانی بیش از 30 دانش آموز در وسط این کوهها هر روز سرگردان و دنبال گوسفند و شترها هستند چه آینده ای داریم. سرنوشت بچه های دلبندمان همانند ما خواهد شد و این روند در حال تکرار هست. ماها قبلا دنبال بز و گاو و شتر بوده ایم الان به دلیل نبود مدرسه بچه ها هم تکرار کارهای ما را دارند انجام می دهند
عبدالکریم با نام ناامیدی می گفت در عمر 62 ساله خودم مدرسه ای را ندیده ام شاید قبل از ما مدرسه بوده ولی پدران و بزرگان اینجا نامی از مدرسه نشنیده اند که در روستای گَو دایر باشد و کسی تحصیل کند.
یکی دیگر اهالی روستا با نام علی می گفت یعنی امکان دارد به روستای گو  جاده و مدرسه- بهداشت و دیگر امکانات بدهند و در همین جا دانش آموزان مشغول به تحصیل باشند وی می گفت تنها مشکل اساسی ما راه ارتباطی هست اگر راه باشد همه چیز هست.
از دادمحمد یکی از اهالی همین روستا پرسیدم چرا آنجا را برای محل زندگی انتخاب کرده اند تا اینقدر صعب العبور است: می گفت اینجا چهار طرف کوه و آب آن در همینجا جمع می شود بیش از 70 دربند و هوشاپ داریم که هر کدام تا 300 نخل خرما دارند در این محل خاک حاصلخیزی هست که انواع درختان کهیر- کلیر- کنر و علف رشد می کند  و هر خانوار تا دویست راس گوسفند و شتر و گاو دارد و نمی شود آنها را رها کرد و اینجا بهترین محل برای چرای دامها هست.
اسماعیل یکی دیگر از اهالی روستای گو با ناراحتی گفت وقتی اگر یک نفر مریض شود یا عقرب زدگی و یا مار گزیدگی باشد بارها با سرهم کردن چوب روی چوبها گذاشته و مانند جنازه حمل کردیم و واقعا زندگی در روستا فاقد راه مناسب مشکل هست.
از چند نفر نوجوان سوال کردیم مدرسه می روید؟ کلاس چندمی؟ با اخم و خجالت گونه جواب دادند تا کلاس چهارم در روستای هنزم و زیردان درس خوانده ایم ولی به دلیل بعد مسافت ترک تحصیل کرده ایم. آنان می گفتند علاقه برای درس خواندن داریم نمی خواهیم به سرنوشت پدرانمان دچار شویم و دنبال گوسفند و گاو و شتر بدویم.
محمود بلوچ رئیس اداره امور عشایری شهرستان نیکشهر گفت این روستا یکی از روستاهای عشایری هست که اداره امور عشایر شهرستان نیکشهر طی دو سال گذشته برقرسانی شده و همچنین با حفر چاه آنرا آبرسانی کرده و به دلیل کوهستانی بودن و عدم تردد خودروهای بدون کمک دار این اداره اقلام خوراکی آنها را حمل و به روستا می رساند
وی گفت متاسفانه قدم هیچ مسوولی به آنجا نرسیده و علیرغم پیگیری و درخواست اداره امور عشایری از مسوولان راهسازی و دیگر مسوولان نتیجه ای در بر نداشته و همچنان روستای گَو از ابتدای تاکنون فاقد مدرسه و راه ارتباطی مناسب می باشد و مشکل اساسی آنها نبود راه است که به شدت آنها با مشکل جدی مواجه هستند و لازم هست مسوولان هر چه سریعتر فکری برای 16 کیلومتر راه روستای گَو بنمایند.
محمود بلوچ گفت مردم روستای گَو بیش از 7 هزار راس دام سبک و سنگین (گوسفند و بز - شتر و گاو) دارند و به دلیل حاصلخیزی خاک این منطقه و رویش آنواع درختان و درختچه ها برای چرای دامها مفید و موثر هستند بخاطر همین این منطقه را برای سکونت انتخاب نموده اند و کسی حاضر به ترک آن نیستند.
وی گفت مسوولان حتی به فرموده امام راحل که گفته بود "به روستائیان برسید چون زبان تشکر را ندارند" را عمل نمی کنند و حاضر نیستند با آنها همدردی بکنند چه برسد به فکر حل مشکلات این چنین روستاهایی باشند و یا بازدید میدانی داشته باشند.



















عکس در جمع مردم روستای گو





این راه در ابتدا در ذهن تصویر می شود راه احشام است چون اگر خودرویی تردد نماید باید رد دو لاستیک باشد
راه ارتباطی روستایی گو در انتظار توجه مسوولان راهسازی
تنها وسیله نقیله که می تواند در این راه تردد نماید شاسی بلند و کمک دار هستند یا موتور سیکلت که جا جایی باید پیاده شوی و موتور را عبور دهی 



تعدادی از دانش آموزان روستای گَو هنزم در انتظار بازگشایی مدرسه
مسوولان... پدران و بزرگان روستای گَو یا مرده اند یا پیر شده اند نگذارید اینها هم بیسواد از دنیا بروند تا کی باید منتظر بازگشایی و احداث مدرسه باشند.







Source: http://www.nikshahr.com/post/1432

۱ نظر: