v

v

۱۳۹۱/۱۰/۱۵

"حقی آواز" مولوی عبدالله و "پراچ نه بیت" سید هاشمی بهادر نادری



در دنیای مجازی بحثی میان هواداران سید ظهورشاه هاشمی در یک طرف و در سوی دیگر دوستداران و مخلصین مولوی عبدالله روانبد قرار دارند در گرفته است. بحث ها مفصل است و بنیادین و طولانی. و از همان زمانیکه این دو بزرگوار زنده بودند این بحث ها بوده تا همین امروز که در دنیای مجازی در جریان است و احتملا حالا حالاها ادامه خواهد داشت
 .
 اختصاصی ندای زاهدان - بهادر نادری - کتابی کهنه و قدیمی با جلدی مقوایی و روپوش پارچه ایی سفید بین کتابهای پدرم بود نمیدانستم چیست! کاغذهایش ضخیم بود کاهی ... با این که کلاس چهارم دبستان بودم هر چه تلاش کردم نتوانستم عنوان کتاب را بخوانم. از پدرم پرسیدم - گفت: "گِرَند" ، پرسیدم همان گرندءُ گِروک (رعد و برق)؟ گفت: بله ، یعنی همان. خوشحال بودم از این روی که کتابی در دست دارم که همانگونه نوشته شده که من با مادرم حرف میزنم کتاب برایم جذاب و جالب بود و سعی میکردم شعرهایش را بخوانم و ...
اولین کتاب بلوچی که دیدم و دست گرفتم و خواندم "گرند" اثر شاعر نامی بلوچ میرگل خان نصیر بود. و گل خان نصیر اولین شاعر.
بعد از آن متوجه شدم بیشتر شعرهایی که از ضبط صوتهای سانیویی بزرگ چوبی که به چمدان می مانست پخش می شد و شنیده بودم صدایشان صدای کمالان و غلامقادر بود غالبا! و البته عموما شاعر آن شعرها مولوی عبدالله روانبد ... مولوی عبدالله را پای آن ضبط صوتها شناختم مانند بسیاری دیگر و هنوز هم بیشتر مهرِ به دل نشسته به او و شعرش یادگار همان موسیقی زیباست که شعر را نیز با خود زنده می کند و همه اینها زبان را و ...
سید هاشمی را دیرتر و دور تر از آن شناختم ، زمانی که کم و بیش بلوچی می خواندم و می توانستم بخوانم. دبیرستان که بودم یادم نیست چگونه اما با شعر سید در همین دوران آشنا شدم و شعرهای سید ظهور هاشمی را در دوره دبیرستان خواندم. برای من که هنوز بلوچی را خوب نمیتوانستم بخوانم خواندن و فهمیدن و درک شعر سید ظهور شاه بسیار سخت بود. همانهایی که سالها بلوچی خوانده بودند و اهل شعر بودند شعرهای سید را خواندن و درک کردن سخت برایشان سخت بود چه رسد به من که اول راه بودم و ... به هر حال با همان چند کلمه و جمله ایی که از شعر دریافت می کردم این شعر و شاعر را برایم جذاب و خاص کرد و مهمترین دلیل آن این بود که احساس میکردم در اشعار این شاعر که تازه شناخته بودم لغات غیر بلوچی دیده نمیشود و به نظرم می آمد که این لغات نا آشنا برای من احتمالا بلوچی هستند. لغات بلوچی که ما از آنها در محاوره و حرف های روزمره استفاده نمیکنیم اما در زبان بلوچی وجود دارند و این شاعر(سید هاشمی) از آنان استفاده کرده و با آنها شعر گفته و این موضوع برای من بسیار جذاب و جالب بود. پیش از آن چنین موضوعی را تجربه نکرده بودم و از آن پس این شعر و شاعر عزیز شدند ، آن هم عجیب!
در چند سطر فوق به نام سه شاعر بزرگ بلوچ برده شد که در مورد دو نفرشان قصد دارم چند سطر بنویسم. در دنیای مجازی بحثی میان هواداران سید ظهورشاه هاشمی در یک طرف و در سوی دیگر دوستداران و مخلصین مولوی عبدالله روانبد قرار دارند در گرفته است. بحث ها مفصل است و بنیادین و طولانی. و از همان زمانیکه این دو بزرگوار زنده بودند این بحث ها بوده تا همین امروز که در دنیای مجازی در جریان است و احتملا حالا حالاها ادامه خواهد داشت. به هیچ وقت قصد پرداختن به این مباحث مفصل و طولانی را ندارم. گذشته از این با شاختی که از سابقه ی بحث های مورد اشاره دارم و دلیل و برهان های مطرح شده در دو سمت و خود بحث هرگز با شرایط فعلی به منزل مقصود نمیرسد و این بحث همچنان ادامه خواهد داشت. بنابرین وارد بحث در کلیت نمیشویم و فقط به صورت خلاصه به زبان شعری و تفاوت زبان شعری در شعر این دو بزرگ شعر بلوچ می پردازم.
برای مولوی روانبد در شعر مهمترین موضوع بیان ایده ایست که در ذهن داشته در واقع آنچه مولانا می خواسته بگوید برایش مهم بوده و برای بیان آن مفهوم در قالب شعر هیچ وقت پای بند زبان نبوده. شعر مولوی روانبد را وقتی می خوانید به وفور لغات غیر بلوچی را میتوانید در آن بیابید. زبانهای بلوچی و فارسی زبانهایی هم خانواده هستند و از خانواده زبانهای هند و اروپایی و طبیعتا لغات و اصطلاحات مشترک بین دو زبان فراوان است اما مولوی روانبد از لغاتی استفاده کرده که مشترک بین دو زبان نیستند لغاتی که فارسی و عربی هستند و حتی در زبان بلوچی محاوره هم به کار برده نمی شوند.
شعر حقی آواز (آواز حقیقت) یکی از شاخص ترین سروده های مولوی روانبد است. بنده این شعر مولوی را در کنار دو شعر دیگر ایشان یعنی "مکران" و "کلم لولو" برجسته ترین و بهترین سروده های مولوی روانبد می دانم.
مولوی روانبد در این شعر می گوید:
یک شپی چندی هم خیالین یار
هم دل و هم صدق و سخن سینگار
دل پر از مهر و قومی هم دردی
آتک انت په قصد گندکءُ دیدار
وقتی که دور همدگر نشت انت
گلّه اِش ایی رنگا کتگ اظهار
تو نه گندۓ که شپ شتگ سیاهین
شنگتگ بام و تو نه بئے بیدار
مئی گَلَگ دیریں مدتی وپتگ
بیتگ چه بازیں وپسگاں بیزار
داں جرس آواز نه کنت کوچی
مهری مه راها نه بنت قطّار
قافله چون چون کپیت کشکا
سر مه کشّ ایت داں قافله سالار
....

همانطور که می بینید این سروده مولوی روانبد سرشار از لغات غیر بلوچی است. صدق ، سخن ، دیدار ، اظهار ، بیدار ، جرس ، قطّار و ... که اگر تمام شعر را بخوانیم می توانیم لیست بلند بالایی تهیه کنیم از لغاتی که بلوچی نیستند و همانطور که پیشتر نیز گفته شد لغاتی هستند که در محاوره بلوچی هم کاربرد ندارند چه رسد به زبان ادبی و شعر. اما این موضوع فقط مربوط به مولوی روانبد نیست تقریبا در تمام اشعار شاعران کلاسیک بلوچی می توان این موضوع را دید فقط مختص زبان بلوچی هم نیست در صفحه صفحه دیوان حافظ می توان لغات عربی را وفور یافت. مولوی روانبد هم برای بیان آنچه در ذهن داشته از لغات غیر بلوچی استفاده کرده و آنچه در ذهن داشته را به زبان شعر به مخاطب منتقل کرده که عموما مفاهیمی بالا بلند داشته اند و در کنار موسیقی کلاسیک بلوچی آنها را در جامعه بلوچستان به طرز عمیقی جای داده و توانسته جایگاهی را پیدا کنند که برای هیچ شاعر و هیچ شعری قابل تصور نیست.
اما سید ظهور شاه هاشمی که جایگاه ویژه ای در زبان و ادبیات بلوچی دارد در زبان شعری اش وسواس عجیبی در استفاده از لغات داشته و تقریبا می توان گفت در اشعار آخر سید هاشمی لغت غیر بلوچی یافت نمی شود. می توان گفت این خالص بودن زبان شعری سید هاشمی مهمترین خصوصیت شعر اوست. خاصیتی که شاید بتوان گفت در شعر هیچ شاعری به اندازه سید هاشمی پر رنگ نیست. تسلطی که سید هاشمی به زبان بلوچی داشته به او امکان استفاده از گنجینه عظیم لغات بلوچی داده و او نیازی به استفاده از لغات دیگر زبانها نداشته است. لغات واصطلاحاتی که در زبان محاوره امروزی کمتر کاربرد دارند و همین موضوع سبب می شود بسیاری از خوانندگان اشعار او به سختی متوجه شوند سید هاشمی چه می گوید حتی بسیاری ندانسته و از روی نادانی اشعار او را غیر بلوچی میدانند در حالی که اگر شعر بلوچی باشد همان است که سید هاشمی گفته است. کتاب "شکّلیں شهجو" به باورم مهمترین اثر شعری سید هاشمی است کتابی که لغتی غیر بلوچی در آن نمی توان یافت. بر روی لغت به لغت اشعار این کتاب باید فکر کرد و اندیشید و به لغت نامه رجوع کرد و پرسید و تحقیق کرد تا فهمید که سید هاشمی چه می گوید. برای کسانی که تازه شروع به خواندن شعر بلوچی می کنند سید هاشمی و شعرش گزینه بسیار سختی خواهد بود. چرا که اکثر لغات اشعار این کتاب برایش نا آشنا خواهند بود و همان تصور که این اشعار بلوچی نیستند در ذهنش ایجاد می شود.
بخش هایی از شعر "پرداچ نه بیت" را با هم مرور می کنیم.
دانکه جل ماں تئی دریائیں دلءَ آچ نه بیت
په تئی بانورءَ گلیں ، تنگهیں پرداچ نه بیت
برجمین! منگهیں مرداں گوں بزیں دیوانے
دلجمیں کار په اشتاپیں تگءُ تاچ نه بیت
زندءِ ماهور اگاں لبّءِ نهنگاں درتگ
په بگءِ آمگیں بندیکّ ۓ سَتَر سراچ نه بیت
...
واهگءِ انگراں چو سوتکگءُ پُر کرتگ
که سید مرتگ بلے شودگءُ ارداچ نه بیت

سید هاشمی غزلسراست و شاید بتوان کتاب شکّلیں شهجوی او را براستی شاه جویِ عسل مانندِ غزل بلوچی نامید. همانطور که در چند بیت از غزل فوق میتوان به روشنی یافت وفاداری شاعر به زبان است. هیچ لغت غیر بلوچی در آن دیده نمی شود و شعر سرشار از لغات اصیل بلوچی است لغاتی که در زبان محاوره امروز خصوصا در بلوچستان ایران کمتر استفاده می شوند. تنگهیں پرداچ ، منگهیں ، دلجمیں ، اشتاپیں ، ستر سراچ ، شودگءُ ارداچ و ... شکّلین شهجو را هر چه بیشتر بخوانی بیشتر عاشقش می شوی ، هر چه بیشتر بخوانی بیشتر دوستش خواهی داشت. هر لغت جدیدی از آن که می فهمی دنیای تازه برویت باز می شود و بیشتر زبان بلوچی را می شناسی انگار سید هاشمی به گنجینه ایی دسترسی داشته که از ما پنهان است و او با شعرش تک تک لغات را از آن گنجینه بیرون کشیده و به طرز هنرمندانه ایی کنار هم چیده و تحویل ما می دهد و این یعنی شعر. تسلط بالای او به زبان سبب خلق آثاری ماندگار در شعر بلوچی شده است. آثار سید هاشمی هم همچون مولوی عبدالله با موسیقی همراه شده اند. جایی که غلامرسول دینارزهی موسیقی بلوچی را به اوج می رساند غزلیات سید هاشمی است که همراه اوست. برای چنان شعرهایی دینارزهی می تواند آهنگ سازی کند و زیبایی و لذت شعر را دو چندان.


۱ نظر: